هفت وادی عشق

 
در اول خواستن است
این در را هما میتوانند در هر روزی بگشایدن و وارد شوند
این در دیدن و پسندیدن است

مرحله دوم عشق است
یعنی این که واقعا در دل اورا بخواهی
که ز این در نیز توان گذرت چرا که کم و بیش عشقی در وجود داریم

در سوم معرفت است
یعنی انکه فقط در فکر او باشی و در فکر دگرا ن نباشی
ز این در در این زمان سخت است گذر کردن
اما هستند کسانی که میگذرند

در رابع بی نیازیست
یعنی  انکه محتاج دگران نباشی و خود از خرج خود و او بر ایی
که این در در پاییانی است برای کثرتی اما باز هستند که ز این در نیز عبور کنند

در پنجم هست تنها خواهی
یعنی انکه  دیگر دلت برای او زند و دیران را در اندیشه نیز نپنداری 
اورا از ته جان خواهی و برایش جانانه جان دهی
محدودند عابران این در

در ششم است حیرت
که باید دو طرفه باشد که توانی عبور کنی ز این در
معشوق باید که عاشق را در حیرت عشقش اندازد
اورا ز هر چیزی سیر و بی نیاز سازد
 هر که را که ز 5 عبور کرد این مار گزید
اما مار هایی بودند که عاشقت شدند و هلمی دادند تو زنی اورا
تا انکه او  گزندی رساند ان دل  عاشقت را

در هفتم در فنا است و بس
ز این وادی عاشقی نتوانست گذر کند
گذر کردن ز این forعاشق محال است
این در   کوه است . در  دیوانگیست

چه خوش گفت در کو چه عطار ما