مَن به بے رَحمے روزِگار مُعتقِدَم

ساخت وبلاگ
من به بی‌رحمی «اتفاق» معتقدم. به اينكه وقتی ميفته، می‌خواد زندگيت رو زير و رو كنه. وگرنه من كه يك عمر، خودم بودم و خودم. تو يادت نمياد، من غروبا می‌نشستم پشت همين پنجره، دستم رو می‌ذاشتم زير چونم و آدمايی رو نگاه می‌كردم كه بود و نبودشون برام فرقی نمی‌كرد. تو خبر نداری، من همينجا با هر لبی كه به ليوان چايی می‌زدم، به حماقت هر دونفری كه شونه به شونه‌ی هم راه می‌رفتن می‌خنديدم. اون وقتا چه می‌‌دونستم روز بارونی چيه؟ غروب جمعه چه درديه؟ انتظار چی مرگیه؟ من فقط يه بار چشمام رو بستم. فقط يه بار بستم و وقتی باز كردم، ديدم «تو» وسط زندگيمی. دقيقا وسط زندگيم.
من اصلا قبل از تو...تو نمی‌دونی، وقتی نيومده بودی من حتی معنی «قبل» و «بعد» رو نمی‌دونستم. من حتی نمی‌دونستم از پشت پنجره، با آدمی كه زير بارون داره تنها قدم می‌زنه بايد همدردی كنم. من انقدر پرت بودم كه نمی‌دونستم به اون دونفری كه دارن با هم راه می‌رن بايد حسادت كنم. من فكرشم نمی‌كردم كه يك روز، خودم رو پيش يكی ديگه جا بذارم. شايد تو بی‌تقصير بودی، اما كاش می‌فهميدی؛ يا از اول نبايد ميومدی، يا وقتی اومدی، حق رفتن نداشتی. مطالب مفید نت...
ما را در سایت مطالب مفید نت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : استخدام کار blogiham بازدید : 221 تاريخ : جمعه 29 ارديبهشت 1396 ساعت: 4:01